نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

خانه بازی*2*

سلام وعرض خوش آمد وتبریک به مناسبت صعود تیم ملی به جام جهانی برزیل سه شنبه 1392/03/28 این بارهم به همراه دوتا از دوستان همسالم رفتیم خرید وخانه بازی که به دلیل اتمام مسابقه فوتبال خرید کنسل شد ولی خوشبختانه بازی برقرار بود. من خیلی به استخر توپ علاقه دارم واین سری به مابقی بازیها به چشم زنگ تفریح نگاه میکردم وبیشتر زمانم روکنار توپهای رنگ ووارنگ سپری کردم. این بازی خیلی هیجانات من رو تخلیه میکنه ،مدلهای مختلفی میپرم توی توپها وباشادی جیغ میزنم ومیخندم وهمین صدای شادی من مامانم رو به عرش میبره ودرنتیجه به هردومون خوش میگذره. یکی از مدلهای پریدنم این بود که خیلی دوستش داشتم ولی چون مامانی گفت خطرناک...
30 خرداد 1392

خانه بازی*1*

سه شنبه1392/03/21 همراه مامانم ودوستهای خوبمون رفتیم خانه بازی بوستان والبته مامانم قصد خریدم داشت که اونجا حسش پریده بود وهیچی نخرید منم که چندروزیه به خاطر خداحافظی با پوشک از پوپ دادن ممانعت میکنم بعد از دوسه روزی که به همین دلیل حالم خیلی بد بود با دیدین استخر توپ محبوبم شاد شدم وکلی خندیدم،مامانمم چیزی نمونده بود از شوق بزنه زیر گریه ،چون دوروز بود که من نه بازی میکردم ونه میخندیدم فقط گریه میکردم ودراز میکشیدم ومیگفتم : حالم بده بلیم دکتر ولی اونجا هم حال روحیم خوب شد وهم حال جسمیم چون حواسم رفت به بازی واعتصاب رو شکستم ودلم خوب شد    تونل بازی   ...
27 خرداد 1392

آب وآتش

1392/03/17 آخرین روز تعطیلات چهارروزه ما بود وبابابایی شما رو بردیم بوستان آب وآتش واز اونجایی که عاشق آب بازی هستی فکر میکردیم خیلی بهت خوش بگذره ویه عالمه لباس وتجهیزات برات برداشتیم.البته به قدر انتظار من استقبال نکردی ولی کاملا"حق داشتی چون هیچ بچه ای اندازه ی شما اونجا نبود وشما بین اونها یه نینی تمام عیار بودی ولی با این حال بهت خیلی خوش گذشت وبابایی بهت یاد داده بود دستت رو بگیری جلوی فوران آب وبعد از این حرکت  وپاشیدن آب روی خودت ،باسرعت نور تا چندین متر اون طرفتر فرار میکردی وصدای طنین قهقهه ات دل ودین من رو میبرد،همیشه بخند آرام جااااااااااااانم این عکسها مربوط به پارکیه که نزدیک بوستان حضرت ابراهیم (آب وآتش)بو...
26 خرداد 1392

بهشت پایتخت وکوروش

1392/03/16 سلام بهترینها،خوشین؟خوش اومدین،یک دنیا صفا آوردین آآآآآآآهااااااااااای دوستهای خوب ومهربون شیرازی واصفهانی ،آیاخبردارید؟؟؟؟؟؟ یک ماه واندیست ماهم باغ پرندگان داریم ،اونم از نوع بینظیرش ،من اسمشو گذاشتم بهشت پرندگان همراه ماباشید واز دیدن عکسهای این باغ زیبا لذت ببرید بفرماییدادامه مطلب   شمارو به دیدن عکسهای زیبایی از این طبیعت زیبا وپرندگان وبیوگرافیهاشون دعوت میکنم: قدرت بی بدیل ایزد منان     محمدرهام: موهاشوببین گیچی کرده،وَویج میخوله ، دوتاشونم وویج میخوله [موهاشوببین قیچی کرده،هویج میخوره،دوتاشو...
21 خرداد 1392

بازی وبلاگی

سلاممممممممم خوبید؟؟؟خوشید؟؟سلامتید؟؟ یعنی مرده ی محبوبیتم ،پنج بار به این نظر سنجی دعوت شـــدم به به ،باورندارید اینم مدرکش: 1-میناجونم مامان محمدوساقی 2-شقایق جونم مامان محمدارشان 3-افسانه جونم مامان محمدحسین ومحمدطاها 4-منا جونم مامان امیرسام 5-الهام جونم خاله ی آرتمیس بسم الله الرحمن الرحیم (حس کاندیدای ریاست جمهوری بودن بهم دست داد) 1_بزرگترین ترس توی زندگی چیه؟؟؟ ازدست دادن یا ندیدن عزیزانم   2_اگه 24 ساعت نامرئی بشی چیکار میکنی؟؟؟ میرم خونه ی تک تک دوستهای وبلاگیم تا ازنزدیک ببینمشون وبه همه دوستهای گلم توصیه میکنن نرن پیش اونایی که پشت سرش...
17 خرداد 1392

یه روز پرحادثه

1392/03/12 سلام نوگل خندونم،سلام دوستای مهربونم امیدوارم همیشه دل همتون شاد ولبتون خندون باشه دوازدهم خرداد امسال ما پراز حماسه وتراژدی ودرام بود ،از ظهر شروع میکنم که من وشما بعد از خوردن ناهار راهی آرایشگاه شدیم ،مجبور بودم همراه خودم ببرمت آخه من وخاله سارا ومامی جون باهم رفته بودیم وکسی نبود تو پیشش بمونی ،خلاصه من سریع کارمو انجام دادم وهمراه شما اومدیم بیرون وبه یاد خاطرات کودکی خودم تو رو بردم اسباب بازی فروشی شبستری وبرات ماهی مگنت انتخاب کردم وتو هم اولش موافق بودی ولی بعد ناگهان یه تریلی زشت که یه سانت خاک روش بود رو دیدی وگفتی من اینو میخوام وهیچ رقمه قانع نشدی که این ماشین اصلا"جنسش خوب نیست .منم که اصلا راضی به خ...
17 خرداد 1392

28&29

سلام به روی ماهتون خیلی خیلی خوش اومدین شنبه 1390/03/11 تولد مامان سمانه بود واز وقتی خاله سارای مهربونم بهم این موضوع رو گفت :چندین بار دستامو دور گردن مامانم حلقه کردم وگفتم : مامان سمانه عاشگــــــــــــــــم،تبلکت مبالک {مامان سمانه عاشقتم،تولدت مبارک} مامانم هم حسابی منو میچلوند،غروب شد وبابایی با یک کیک معنا دار  وشام خوشمزه اومد خونه وبزم شبانگاهیمون آغاز شد. مامانم 29ساله شد ،مبارکش باشه اینم کیک مذکور،معرفی میکنم: جوجویی که تاج سرشه مامانمه(سمانه سلطان)،اون قارچه ناز وفسقلی منم(محمدرهام،شاهزاده ی زیبا)اون جوجوی با اُبهتم باباییه(سلطان علیرضا خان،سلطان بزرگ منزل ما) بعد از ...
13 خرداد 1392

✿دایی جان تبلکت مبالک✿

پنجشنبه 1392/03/09 تولد یه دونه دایی مهربونم بود،دایی 24سالگی رو فوووووووووووت کرد ووارد بیست وپنجمین سال زندگی درخشانش شد. دایی الان تقریبا یک متر از من بلندتره ولی قبلا ها مثل من فسقلی بوده ،چند تا عکس از قلقلیهای دایی وخاله سارا که 20روز دیگه تولدشه میذاریم ببینید.دایی جان وخاله سارا 11ماه تفاوت سنی دارن یعنی یه جورایی دوقلو محسوب میشن ببخشید اگه بی کیفیتن آخه مامانم از روی عکس ،مجدادا عکس گرفته     دایی جان وخاله سارا     شاید براتون سوال پیش بیاد چرا من به داییم میگم دایی جان؟؟؟؟؟؟ کسی اینو به من یاد نداده ومن خودم همه رو مرکب صدا میزنم مثلا": ...
10 خرداد 1392

یه ❤پسر❤دارم شاه نداره

1392/03/07 سلام دوستان گل وماهم خوبید؟؟؟؟؟یه پست میخوام بذارم دل همتون آب بشه بذارید اززبون خودش بذارم که بیشتر دلتون آب بشه قربون دل همتون ،بفـــــــــــــــــــرمایید درراستای استقبال خاله های گل ومهربون از پست یکدلان همدل من ومامانم اومدیم بیشتر بهتون پُز بدیم بععععععععععععله اینک این شما واینهم چندی دیگر از تواناییهای بنده قبل از دست به کار شدن مامانم،خودم مسواک میزنم قد وبالام کوتاهه                                چشم وابروم سیاهه مامان خوبی...
8 خرداد 1392

روزپدر

مامان نوشت: پدر جان ، با یك دنیا شور و اشتیاق وضوی عشق می گیرم و پیشانی بر خاك می  گذارم و خداوند را شكر می كنم كه فرزند انسان بزرگ و وارسته ای چون شما  هستم. پدر جان عاشقانه دوستت دارم و دستانت را میبوسم. صدها شاخه گل مریم تقدیم شما باشد كه برای من در جهان بهترین هستید. پدر عزیزترازجان ومهربانم واژه ها دربرابر بزرگیت حقیرند به بزرگی وجودت دوستت دارم.  همسرعزیزم:   ای تمام زندگی و هستی ام، عشق را با تو تجربه كردم و بدان مروارید زیبای عشقت همیشه در صدف سرخ قلبم جای دارد. بهترینم، به پای همه خوبیهایت برایت خوب بودن، خوب ماندن و خوب دیدن را آرزو می كنم ،من زندگی و زیستن را در كنار تو دریافتم. م...
5 خرداد 1392